...دنيا مال ماست...
اگر كسي نيومد و سري به تنهاييت نزد...مثل يه كوه درد باش طاقت بيار و مرد باش
در لجنزار گل لاله نخواهد رویید
آمدنت را خوب یادم نیست.بی صدا آمدی
بی آنکه من بدانم و بی اجازه ماندی بی آنکه من بخواهم.اما اکنون که با ذره ذره وجودم ماندنت را تمنا می کنم قصد سفر داری؟ ای مهمان ناخوانده قلبم بمان.که ماندنت را سخت دوست دارم
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت طلسم غربتم امشب شكسته خواهد شد و سفرهای كه تهی بود، بسته خواهد شد و در حوالی شبهای عید، همسایه! صدای گریه نخواهی شنید، همسایه! همان غریبه كه قلك نداشت، خواهد رفت و كودكی كه عروسك نداشت، خواهد رفت منم تمام افق را به رنج گردیده، منم كه هر كه مرا دیده، در گذر دیده منم كه نانی اگر داشتم، ز آجر بود و سفرهام ـ كه نبود ـ از گرسنگی پر بود به هرچه آینه، تصویری از شكست من است به سنگ سنگ بناها، نشان دست من است اگر به لطف و اگر قهر، میشناسندم تمام مردم این شهر، میشناسندم من ایستادم، اگر پشت آسمان خم شد طلسم غربتم امشب شكسته خواهد شد و سفرهام كه تهی بود، بسته خواهد شد غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت چگونه باز نگردم، كه سنگرم آنجاست چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست چگونه باز نگردم كه مسجد و محراب و تیغ، منتظر بوسه بر سرم آنجاست
شكستهبالیام اینجا شكست طاقت نیست كرانهای كه در آن خوب میپرم، آنجاست مگیر خرده كه یك پا و یك عصا دارم مگیر خرده، كه آن پای دیگرم آنجاست شكسته میگذرم امشب از كنار شما و شرمسارم از الطاف بیشمار شما من از سكوت شب سردتان خبر دارم شهید دادهام، از دردتان خبر دارم تو هم بهسان من از یك ستاره سر دیدی پدر ندیدی و خاكستر پدر دیدی تویی كه كوچه غربت سپردهای با من و نعش سوخته بر شانه بردهای با من تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم گرچه مزرع ما دانههای جو هم داشت اگرچه تلخ شد آرامش همیشه تان اگرچه كودك من سنگ زد به شیشه تان اگرچه متهم جرم مستند بودم تمام آنچه ندارم، نهاده خواهم رفت پیاده آمدهبودم، پیاده خواهم رفت بهجز غبار حرم، چیز دیگری نبرم
روی نفسهای من نرم قدم میزنی خوب من خواب من باز به هم میزنی در طلب دیدنت عشق نفس میکشد ضربدر باطلی روی هوس میکشد خوب گرفتی به دست باز رگ خواب من طبل جنون میزنی در دل بی تاب من
با تو وجودم پر از عشق وشکوفایی است خواب و خیالم همه رنگی ورویایی است ثانیه ها را با تو به سر میبرم زنده به عشق توام تا نفس آخرم....
هنوز 1بار هم نگفتی دوستم داری
از قضا روزي اگر حاكم اين شهر شدم ترك تسبيح و دعا خواهم كرد خون صد شيخ به يك مست فدا خواهم كرد وسط كعبه دو ميخانه بنا خواهم كرد تا نگويند كه مستان ز خدا بي خبرند!!
یادته گفتی فقط مرگ جدامون میکنه؟؟؟؟؟؟؟ یادته قول دادی فقط مرگ میتونه جدامون کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا میخوام بمیرم تا حداقل بگم اره تو بد قولی نکردی... اره فقط مرگ جدامون کرد!!!!!!!!!
بنظر من آدمها دو دسته هستن: یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور یا بی پول ترن که بهشون میگم گدا گشنه یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم شيرمال یا کمتر کار میکنن که بهشون میگم تنبل یا از من سرسخت ترن که بهشون میگم کله خر یا بی خیال ترن که بهشون میگم ببو یا از من هوشیارترن که بهشون میگم فضول یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم خسيس یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق اي وااااااي!!!
ای که دور از من و در قلب منی با خبر باش که دنیای منی. شادی ات شادی من. غصه ات غصه من. قلبه من خانه تو. خانه ات قبله من
یک زوج انگلیسی در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن. مرد با چشمانی گریان بدنبال همسرش با پشتی خمیده می دوید و می گفت : من عاشقتم !!! حتما پیرمرد این جمله حکیم ارد بزرگ رو نشنیده بود که : مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند ، به اشک به دنبالش خواهد دوید .
|
About
نظر يادتون نره ها!!! Archivesارديبهشت 1392مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 دی 1390 آذر 1390 آبان 1390 مهر 1390 Authorsداود حسينيLinks
دانلود
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی |