...دنيا مال ماست...

اگر كسي نيومد و سري به تنهاييت نزد...مثل يه كوه درد باش طاقت بيار و مرد باش

بعضی آدم‌ها را

خدا پرستو آفرید

مهاجر ...

از کویی به کویی

از یک دل به دلی دیگر!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:,ساعت10:20توسط داود حسيني | |

 

 
چه گریزیست ز من ؟
چه شتابیست به راه ؟
به چه خواهی بردن 
در شبی این همه تاریک پناه ؟
مرمرین پله آن غرفه عاج 
ای دریغا که زما بس دور است 
لحظه ها را دریاب 
چشم فردا کور است 
نه چراغیست در آن پایان 
هر چه از دور نمایانست 
شاید آن نقطه نورانی 
چشم گرگان بیابانست 
می فرومانده به جام 
سر به سجاده نهادن تا کی ؟
او در اینجاست نهان 
می درخشد در می
گر بهم آویزیم
ما دو سرگشته تنها چون موج 
به پناهی که تو می جویی خواهیم رسید 
اندر آن لحظه جادویی اوج 
 

+نوشته شده در چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:,ساعت18:3توسط داود حسيني | |